خدایا!!!میگویند:جهنمت فرداست پس چرا امروز میسوزم...!؟
فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود، روی نیمکتی چوبی، روبروی یک آبنمای سنگی. نــَـه بــــه دیــروز هــآیی کـــه بودی می اندیشــَمــ نـــَـه بـــه فـــــَــردآهــآیی کـــه شــآیـَـد بیــــآیی میخـــــــوآهــَـم امـــروز رآ زنــدگـــی کــُنــمــ خواســـتی بــآش.... خواســـتی نَبــآش....
به سلامتی اونایی که خیلی تنهان! نه که نمی تونن با کسی باشن فقط دلشون نمیخواد با هرکسی باشن! *********************** به سلامتی دوست نازنینی که گفت:
قبر منو خیلی بزرگ بسازین….!! چون یه دنیا آرزو با خودم به گور میبرم! *********************** به سلامتی اونی که واسه رفتنش گریه کردم و اون رفت واسه رفیقاش تعریف کرد باهم خندیدن! ***********************
به سلامتی دلی که هزار بار شکست ولی شکستن رو یاد نگرفت!
خدایا... حواست هست؟ صدای هق هق گریه هام از همان گلویی می آید که... تو از رگش به من نزدیک تری...!
خــُـدایـــا ! یــا کـسـی رو بـهـمـون نــَـده امشب خسته تر از هر روزم… کاش میشد گوشه ای می نوشتم “خدایا خیلی خسته ام” ، فردا صبح بیدارم نکن
تو با منی اما من تنها نشسته ام اما من دل شکسته ام آنقدر دلم گرفته که اینجا با غمهام جا مانده ام من پر از دردم و خسته اما دل تو حتی یه ذره هم دلتنگ من نیست ..... جان گاهی اوقات تنها باشی بهتر است... باور کن بعضی ها تنها ترت میکنند... تو که میدانستی با چه اشتیاقی…خودم را قسمت میکنم اولین بار که گفتی دوستم داری گریه ام گرفت… حالا اگر کسی بگوید دوستم دارد ؛ خنده ام میگیرد…
بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی ! سکوت کنی ! فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخری ! با من نجنگ ، من دوست دارم ♥ حواست نبود ، که آمدم ... حواست نبود ، که ماندم..... حواسم نبود ، که با من نیامدی ... حواسم نبود ، که پیشم نماندی.... ...حواسمان نیست که داریم تبدیل به خاطره میشویم .... چرا هیچ کس حواسش به ما نیست...!! انقدر پیش این و اون از خوبی هات تعریف کرده بودم که وقتی سراغتو میگیرن, خجالت می کشم بگم: تنهام گذاشت رفت
یادت هست مادر؟ اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، کشتی؛ تا یک لقمه بیشتر بخورم یادت هست؟ شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران میگفتی بخور تا بزرگ بشی آقا شیره بشی... خانوم طلا بشی و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم حتی بغض های نترکیده ام....♥ دوست داشتن را با تمام وجود يادش دادم... خدایا یه روز دروغ به حقیقت گفت : میای بریم شنا کنیم؟ حقیقت ساده و زود باور پذیرفت آنها کنار دریا رفتند حقیقت تا لباس هایش را در آورد دروغ آنها را دزدید و فرار کرد . از آن به بعد حقیقت عریان و زشت است ولی دروغ در لباس حقیقت زیباست. استاد سختگیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا می خواند و سئوال را مطرح میکند: شما در قطاری نشستهاید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت ی کند و ناگهان شما گرما زده می شوید، حالا چکار میکنید؟ دانشجوی بیتجربه فورا جواب میدهد...
پیرمرد از دختر پرسید:
- غمگینی؟
- نه.
- مطمئنی؟
- نه.
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن.
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم
- قبلا اینو به تو گفتن؟
- نه.
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.
- راست می گی؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...
یــآ اگــر مــیــدی دیــگــه ازمــون نــگــیــرش !!!
آخــه آدمـــا هـــم هــدیـــه شـــون رو پــس نــمــیــگــیــرن
تــُــو کــه خـــدایــی . . .
وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را ديد که در کنار درب نشسته بود و گريه می کرد. مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا گريه می کنی ؟
دختر گفت: می خواستم برای مادرم يک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت :با من بيا٬ من برای تو يک دسته گل خيلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی.
وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضايت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نيست!
مرد ديگرنمی توانست چيزی بگويد٬ بغض گلويش را گرفت و دلش شکست. طاقت نياورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کيلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هديه بدهد.
شکسپير می گويد: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همين امروز به من هديه کن!
تو در قلبمی
خیلی بی معرفتی .
پس چرا …زودتر از تکه تکه شدنم…جوابم نکردی…برای
خداحافظی …خیلی دیر بود…خیلی دیر !!
تموم که شد بغلش کنی و اروم در گوشش بگی :
ولي او رفت..
و امتحانش را به ديگري پس داد..
خدایـــا من از تو معجزه میخواهم
معجزه ای بزرگ درحد خدابودنت ....
توخود بهتر میدانی
معجزه ای که اشک شوقم راجاری کند
ناامید نیستم فقط دلتنگم...
:ادامه مطلب:
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |