فقط حال حال عشق وحال

خدایا!!!میگویند:جهنمت فرداست پس چرا امروز میسوزم...!؟

 

اگر کسی مرا خواست

بگویید رفته باران ها را تماشا کند .

و اگر اصرار کرد ،
... ...
بگویید برای دیدن ِ طوفان ها

رفته است !

و اگر باز هم سماجت کرد ،

بگویید

رفته است تا دیگر بازنگردد
اخر او عاشق است وبدنبال عشقش رفته

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,ساعت 21:7 توسط میلاد|

زمانی حرف بزن که ارزش حرفت بیشتر از سکوتت باشه
و زمانی دوست انتخاب کن ، که ارزش دوستت بیشتر از تنهاییت باشه

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,ساعت 21:7 توسط میلاد|

ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﯾﻦ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ؟
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺗﻼﻓﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ، ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻨﺪ

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,ساعت 20:55 توسط میلاد|

عروسي مان خوب برگزار شد
حالا در خانه خودمان نشسته ايم و اين اولين شب آرامش ماست، هنوز لباس عروس و کت شلوار دامادي بر تن مان است، خسته ايم و اين شيرين ترين خستگي دنياست که پس از سال ها به هم رسيده ايم
با همان لباس عروس برميخيزد و 2 نخ سيگار مياورد و روي پاهايم مينشيند ، يکي بر لب من و ديگري بر لب او
چشم هايمان ميخندد
ميدانيم امشب چه خبر است و اين هم شيرين ترين سيگار دنيا خواهد شد
... چشم در چشم، دست در دست و چند پک عميق و فضاي خانه مه آلود ميشود
ناگاه لاي انگشتانم داغ ميشود و از اين روياي شيرين بيرون مي آيم
يادم مي آيد تو سال هاست که رفته اي بي معرفت و من هنوز با هر نخ سيگار غرق روياي تو مي شوم

نوشته شده در یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,ساعت 20:50 توسط میلاد|



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت